امیر علی پسر خوشگل مامان و بابا امیر علی پسر خوشگل مامان و بابا ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

.:.•*`همـــه هستـــی مامـــان و بابـــا`*•.:.

زیباترین هدیه تولدم...

  امروز ۵ بهمن ماه ۸۹  .. دقیقا ۵ روز بعد از تولدم فهمیدیم که موجودی کوچیک مهمون دل ما شده.. صبح من و بابایی رفتیم آزمایشگاه .. عصر وقتی بابایی از سر کار برگشت رفتیم جواب آزمایش رو بگیریم.. خودم تنهارفتم ت و آزمایشگاه   بابایی تو ماشین نشسته بود.. وقتی جوابو گرفتم اولش خلی شوکه شدم چون اصلا انتظار اومدنتو نداشتم.. ولی بعد با خوشحالی اومدم پیش بابایی میخواستم به بابایی بگم هیچ خبری نیست .. ولی خنده ام گرفت و نتونستم جلوی خودمو بگیرم و بهش خبر اومدن تو رو دادم  بابایی هم خیلی ذوق کرد   وخوشحال ...
5 بهمن 1390

پسر گلم...

سلام قند عسل مامان... امروز پنجشنبه صبح من و بابایی کلی دنبال خونه گشتیم و عصر خسته و کوفته اومدیم خونه .. عصر تصمیم گرفتیم بریم سونو گرافی چون هم خودمون هم بقیه  کنجکاو بودیم تا جنسیت تو رو بدونیم تازه الانم دیر شده بود.. با لاخره بعد ازین همه مدت راهی سونوگرافی شدیمون  خواستیم یه جای خوب بریم بخاطر همینم از چند نفر پرسیدیدم یه سونوگرافی تو خیابون مطهری رو بروی بیمارستان جم رو بهمون معرفی کردن.. سونوگرافی اطهری میگن سونو معروفیه.. بالاخره پیدا کردیم و رفتیم داخلو نوبت گرفتیم  من و بابایی دل تو دلمون نبود  خیلی استرس داشتم از بابایی پرسیدم فکر میکنی...
5 خرداد 1390

چهره زیبای تو...

  سلام عزیز دل مامان.. امروز عصر من و بابایی رفتیم دکتر .. بعد از گرفتن وزن و فشار خون خوابیدم تا دکتر صدای قلب خوشگلت روبشنوه.. قلب قشنگت تند میزد و بهم آرامش می داد.. بعدم دکتر چهره زیباتو نشونم داد  دستاتو بالا گرفته بودی و به روبرو نگاه میکردی.. خانوم دکتر گفت ببین داره نگات میکنه  بعدم حالتتو عوض کردی و به پهلو شدی .. وقتی نگات می کردم خیلی احساس قشنگی داشتم . . گلم تو امروز وارد هفته ٢٠ شدی  دقیقا امروز دوران بارداریم به نیمه رسید.. ٢٠ هفته دیگه تو بدنیا میای.. خدا رو شکر دکترم گفت حالت خوبه ...
25 ارديبهشت 1390

بدنبال خونه..

  سلام گلم .. این روزا من و بابایی سخت دنبال خونه ایم.. آخه پایان قراردادمون 15 خرداده و کمتر از یک ماه بیشتر تو این خونه نیستیم .. عزیزم اینقدر اجاره خونه ها گرون شده که خونه پیدا کردن سخته.. عزیزم تو برامون با اون قلب کوچیکت از خدا بخواه تا یه خونه خوب پیدا کنیم.. من وبابایی هم برای رفاه تو همه تلاشونو میکنیم.. دوست داریم قشنگم.. ...
23 ارديبهشت 1390

صدای قلب قشنگت ...

  سلام دلبند مامان.. امروز ٥   اردیبهشت من به همراه بابایی رفتیم دکتر  اونجوری که خانوم دکتر حساب کرد..  و با محاسبه خودم امروز رفتی تو پنج ماه قشنگم..  دکتر منو معاینه کرد فشارمو گرفت بعدم گفت بخواب رو تخت تا صدای قلبتو بشنوه.. بابایی هم بیرون مطب نشسته بود دکتر خیلی سعی کرد تا صدا ی قلب قشنگتو بشنویم.. انگار تو خیلی تکون میخوردی بالاخره صدای قلب نازنینت رو شنیدم خیلی تند میزد احساس خیلی خوبی بود نزدیک بود گریه ام بگیره .. بابایی هم از بیرون شنیده بود وقتی از مطب رفتم بیرون دیدم بابایی هم کلی ذوق کرده.. امروز روز قشنگی برامون...
5 ارديبهشت 1390

سر فصل خاطرات ما و نی نی...

   این اولین آپ نی نی وبلاگمه برای کوچولو نازم .. برای نی نی که هنوز تو راهه و ما بی صبرانه منتظر اومدنشیم.. نی نی خوشگلم... من و بابایی این وبلاگو برات درست کردیم..    تا از خاطرات این روزایی که تو هنوز بدنیا نیومدی و روزهایی که بدنیا میای برات بنویسیم .. تا وقتی بزرگ شدی بدونی    که چقدر برامون عزیز بودی وهستی ..  و چقدر دوست داریم و برای دیدنت ثانیه شماری میکنیم .. امیدواریم بتونیم بهترین بابا و مامان دنیا برات باشیم .. خدا رو شکر میکنیم که تو رو بهمون داد..   ...
4 ارديبهشت 1390

سفر...

  سلام عزیز دل مامان.. من و بابایی امسال روز ٨ فروردین رفتیم مسافرت .. با ماشین رفتیم اصفهان   مسافرت ٣ روزه خوبی بود خیلی هم خوش گذشت فقط جای تو خالی بود.. ایشالا سال دیگه ٣ نفری با هم میریم مسافرت عزیزم  ..   من وبابایی خیلی دوست داریم..   ...
11 فروردين 1390

.:.•*`سال نو مبارک`*•.:.

      سلام به همه پدر و مادرهای عزیز..  قبل از هر آغازی خواستم سال جدید رو به همگی تبریک بگم...  امیدوارم لحظه لحظه های سال جدید براتون به شادی بگذره .. و در کنار بزرگترین نعمتهای خدا  فرزندان دلبندتون بهترین روزها رو داشته باشید..  الهی آمین..    ...
1 فروردين 1390

تو بهار زندگی ما هستی ...

   نی نی خوشگلم..  سال نو مبارک   این اولین آپمه در سال جدید  برای تو .. من و بابایی امسال اولین سفره هفت سین  زندگی مشترکمون رو انداختیم.. و لحظه سال تحویل برای سلامتیت دعا کردیم  و آرزو کردیم بتونیم بهترین بابا و مامان دنیا برات باشیم .. و قدر بزرگترین نعمتی رو که خدا بهمون داده رو بدونیم..  من وبابایی خیلی دوست داریم   تو بهار زندگی ما هستی ..     ...
1 فروردين 1390

نگرانی ..

  عزیز دل مامان  امروز ۷ اسفند بود امروز یه خورده کسالت داشتم .. خیلی نگران بودم به خاطر همینم دو روز بستری شدم تا تو سالم باشی.. ولی الحمدالله زودی خوب شدم امروز ۹ اسفند از بیمارستان مرخص شدم اگه بدونی تو این چند ماه چقدر حالت تهوع دارم خیلی اذیت میشم ولی به خاطر تو تحمل میکنم.. کاش زودتر این روزا بگذره تا بتونم صورت ماهتو ببیینم..   ...
9 اسفند 1389